رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

رنگ و وارنگه اینجا

ناخنک بزن. وبلاگم خوشمزه است

یادتونه؟

معجزات کوچولوی خداوند در دنیای سیاه و سفید - www.pix4pix.net
 یادتونه تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم 

یادتونه شبا بیشتر از ساعت 12 تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت 12 سرود ملی  پخش می کرد و قطع می شد.... سر زد از افق...مهر خاوران

یادتونه هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

یادتونه ساعت 9.30 هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا...لالالالایی لالا..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه...جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا

یادتونه  وقتی یه کلمه رو با هم می گفتیم موهای همو می کشیدیم تا شوهرمون خوشگل تر شه

یادتونه زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که اخبار بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله

یادتونه پشت پفک اشی مشی نوشته بود: گنجشگکه اشی مشی .... میفتی تو اب خیس میشی ....کی میپزه اشپز باشی ..... کی میخوره حاکـــــــــــم باشــــــــی 
 


یادتونه مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون. از جلو نظام. برید سر کلاساتون

یادتونه  آلوچه و تمره هندی ، چیپسایی که توش سس کچاب میریختیم, بستنی، آلاسکا, همشون هم غیر بهداشتی

یادتونه تقلید کار میمونه...میمون جزو حیوونه

یادتونه خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد


یادتونه کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم، هزار آفرین که می‌دادن خوده خر
می‌شدیم

یادتونه وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم

یادتونه پسرا شیلنگن همش دارن میلنگن...دخترا موشن مثه خرگوشن

یادتونه تبلیغ بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره

یادتونه توگردنی پستونک پلاستیکی مد شده بود مینداختیم گردنمون

یادتونه بازی لی لی، پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار 

یادتونه هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد

یادتونه... سیاهی کیستی ؟منم پار30 کولا

یادتونه دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟

یادتونه  آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه

یادتونه ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزم بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه

....و خیلی‌ چیزای دیگه هست که یادتونه اما ازش خیلی وقته یاد نمی کنین...  
 
 

معجزات کوچولوی خداوند در دنیای سیاه و سفید - www.pix4pix.net

جزیره

 

 
 
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
در آخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.
دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد،
تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»،
تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،
تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،
تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»،
تو گفتی «من نمی‌توان مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»،
تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»،
تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»،
تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»،
تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»،
تو گفتی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،
تو گفتی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»،

جادوی زیبایی با میوه ممنوعه

ماسک سیب سبز:
اگر شما دنبال درمان خانگی مراقبت از پوست خود هستید و به دنبال کرم معجزه گری میگردید که تمامی مشکلات پوست شما اعم از :خشکی_پوسته پوسته شدن _چین و چروک واثر لک و...آن را برطرف کند میتوانید از ماسک سیب سبز استفاده کنید که تمامی مشکلات شما را بدون احتیاج به دکتر حل نماید.
مواد لازم:
1_ یک عدد سیب سبز
2_ 2 ق غ عسل طبیعی
3_ 2 ق غ ماست طبیعی
گام اول: سیب سبز را قاچ کرده و هسته های آن را خارج کنید ودر مخلوط کن بریزید.سیب سبز منبع بسیار خوبی از ویتامین آ و بی و سی است که به ترشح اسید طبیعی کمک میکند وسبب جذب بهتر ویتامین ها در پوست میشود.سیب سبز به آرامی پوست را تغذیه میکند واز پوسته پوسته شدن آن جلوگیری کرده و اثر لک را روی پوست کم میکند.
گام دوم: 2قاشق عسل را اضافه کنید وبا سیب در مخلوط کن بریزید.عسل از چین و چروکهای پوست جلوگیری میکند و پوست زیبا و سالمی را برای شما به ارمغان می آورد.
گام سوم: 3قاشق ماست را به مواد بالا اضافه کنید.ماست یکی از پاک کننده های طبیعی است.دارای خواص ضد باکتری و ضد قارچ است که میکروبها و باکتریهای موجود در پوست را از بین میبرد.
گام چهارم: مواد بالا را کاملا مخلوط کرده تا ماده صاف و یکدستی حاصل شود.
گام پنجم:ماسک را روی صورت قرار داده و پس از 15دقیقه _صورت را با آب ولرم شستشو داده و خشک کنید.سپس با مرطوب کننده آغشته نمائید.
پوست سیب به دلیل اسیدهای طبیعی به حذف سلولهای قدیمی پوست کمک میکند_به علاوه حاوی ویتامین_آهن و کلسیم است.

ماسک سیب و عسل:
1_ یک عدد سیب بدون هسته را با 5 قاشق غذا خوری عسل در مخلوط کن بریزید تا حاصل به صورت خمیری درآید.سپس آن را روی صورت و گردن بمالید و پس از 10دقیقه با آب گرم شستشو دهید.
2_ سیب بدون هسته را +2قاشق غذاخوری عسل و یک دوم ق غ مریم گلی داخل مخلوط کن بریزید.سپس آنرا با نوک انگشت روی صورت مالیده و پس از 30 دقیقه با آب گرم بشوئید.

ماسک سیب و جو:
1قاشق غذا خوری با یک دوم قاشق غذا خوری ماءالشعیر ساده ویک ق غ عسل را با هم مخلوط کنید.یک چهارم سیب را به قطعات کوچک خرد کنید و با مواد بالا مخلوط نمائید تا خمیر یکدستی حاصل شود.سپس آن را روی صورت و گردن بمالید_پس از 10 دقیقه با آب گرم شستشو دهید.

ماسک سیب برای زیبایی صورت:
ماسک صورت زیر با استفاده از مواد طبیعی یک دستورالعمل مناسب برای جوان نگاه داشتن هر نوع پوست است.
مواد لازم:
1_ یک ق غ پوره سیب
2_ یک ق غ جوانه گندم
قبل از هر کاری صورت را شسته و کاملا تمیز کنید.سپس با استفاده از بخور اجازه دهید تمامی منافذ پوست باز شود.بعد ماسک را روی صورت قرار دهید.پس از اینکه ماسک روی صورت خشک شد_صورت را با آب گرم بشوئید.
جوانه گندم مانند یک اسکراپ_سلولهای مرده پوست را جدا میکند.
توجه:اگر پوست شما بسیار حساس است از این ماسک استفاده نکنید.
این ماسکها به دلیل سفت کردن پوست_حذف روغن اضافی پوست_نرم کردن پوست مورد استفاده قرار میگیرند.

ماسک زیر یکی از مفیدترین انواع ماسک بوده که برای مدت 15 الی 27 دقیقه روی پوست قرار گرفته وسپس با آب گرم شستشو و با آب سرد آبکشی میشود.اگر پوست شما حساس است یا آلرزی دارید_ابتدا کمی از آن را روی پوست بازوی خود امتحان کنید.
مواد لازم:
یک عدد سیب
یک دوم ق غ ماءالشعیر
یک ق غ عسل
یک ق غ جو
یک دوم ق غ دارچین
تمامی مواد را داخل مخلوط کن ریخته تا یکدست شود.سپس 10 دقیقه صبر کنید و بعد آنرا روی صورت قرار دهید.

ماسک سیب و جوانه گندم:
یک ق غ سیب میکس شده را با یک ق غ جوانه گندم در مخلوط کن بریزید.ماسک را بمدت 10 تا 15 دقیقه روی پوست قرار دهید.پس از خشک شدن با آب گرم شستشو دهید و با آب سرد بشوئید.

ماسک سیب و خیار و تخم مرغ:
یک دوم خیار و یک سیب را با هم مخلوط کنید وسپس سفیده تخم مرغ را اضافه کنید.یک دوم ق غ آبلیمو و یک دوم ق غ برگ نعنای تازه یا خشک را به مواد اضافه کنید.خمیر را 10 دقیقه در یخچال قرار دهید سپس روی صورت قرار دهید و پس از 15 دقیقه با آب گرم شستشو دهید و با آب سرد آبکشی کنید.این ماسک تا 3 روز قابل استفاده است.

** از استعمال ماسک ها در اطراف چشم خودداری کنید.

سخنی تامل بر انگیز

ایا میدانید.....؟؟؟ 

میدانید که ما در حال حاضر ارزوی ادمهای بی شماری هستیم٬به خاطر موقعیتهایی که داریم و خودمون اونقدر اونها رو با ارزش نمیدونیم که ..... 

به خاطر موقعیت خوب مالی(در هر سطح مالی که باشیم٬حتی اگر تنها داراییمان لباس تنمان باشد)*به خاطر سلامتیمان(حتی اگر نابینا یا ناشنوا باشیم و یا حتی معلول ذهنی یا جسمی)* 

به خاطر ظاهرمان حتی اگر در نظر خودمان زیبا نباشیم*به خاطر فرصت تحصیل که خیلیامون قدرشو نمیدونیم*به خاطر محل زندگیمون٬به خاطر زنده بودنمان. 

ایا میدانستید.... که همین الان شاید ما محبوب کسی یا کسانی باشیم که خودمان خبر نداشته باشیم!! 

پس سزاوار است به  چیزهایی که داریم بیشتر توجه کنیم و به خاطر داشتنشان شکر گزار باشیم٬و نه به خاطر نداشته هایمان گله مند..... 

رخصت

سلام... 

سلام میکنم به همه ی دوستای الناز جونم.زهره هستم دوست الی.االناز جون از دعوتت ممنون.امیدوارم بتونم مطالب مفیدی از این طریق در دسترس دیگر دوستان بزارم. 

تک۲خمل و یه صاحبخونه ی جدید دیگه

سلاااااااااااااام. دوستای گلم. مهمونی توی خونه ی مجازی ما خوش میگذره انشاالله؟ 

امیدوارم تا الان که راضی بوده باشین.  63.gif

همونطور که میدونین فردا اعلام نتایج میشه ووووووووووووو کلی کیف کردم که یارو (سازمان سنجش) خوب ازم حساب برد.15.gif 25r30wi.gif

 

وامااااااااااااااا....

دیدیم همه دارن یارکشی میکنن... ما موندیم تک! hanghead.gifپس:  

dancegirl2.gifتوجه، توجه!!!! 

دوست جونم (زهره) یادتونه؟ که گفته بودم بعدا باهاش بیشتر آشنا میشین؟ 

به من افتخار داد و قبول کرد که توی مدیریت اینجا کمکم کنه. حالا دیگه خیال همه جمع باشه. اینجا تعطیل نمیشه. میخوایم هر جوری هست ادامه بدیم و دوستیامون رو قطع نکنیم. 

زهره جون هم به ما ملحق شد. بهش خوش آمد میگم.6.gif 

موفق باشی زهره جان.5.gif

حرص/س/ث (همه مدلههههههه)

امااااااااااااان. فغااااااااااااااان. بابا کشتین ما رو. چرا جواب کنکور رو نمیدین ما خلاص شیم آخه 

انگاری دارن شق القمر میکنن. امتحان نهایی رو دستی صحیح میکنن اینقد طولش نمیدن. حالا خوبه اینترنت همه کاراشونو کرده هلوووو برو تو گلو. بازم اینقد ناز و کرشمه میان واسه جواب دادن. 

 الان من دقیقا اخلاقم شبیه شخصیت داخل عکس زیره دیگه....

 

 

البته شخصیت اصلی این یارو زیر موهاش گم شده. شخصیت اصلی ما رو میتونین توی عکس زیر ببینین. 

عکس توله سگ های زیبا bo2aks.com

 

 

حالا از بحث شخصیت بگذریم. گرچه واقعا اعصابم خورده و داد همه رو در آوردم با اخمام این روزا ولی حالا بقیه هم بیشتررررررررررر منو حرص حرس حرث هرص هرس هرث میدن. 

میپرسین چرا؟ میگم براتون. 

نمیپرسین چرا؟ به هر حال مهم نیست چون بازم میگم براتون.  

تا تکون میخورم بابام میاد میگه آخههههههههههه داری میری بچه؟ آخههههههههههههه گریه نکن. گریه نکن ننر خانوم. آخهههههههههههه دلت تنگ میشه؟ گریه نکن. نهههه. نههههه. 

اینقد میگه میگه میگه تا اشکم در بیاد. 

از اون طرف مامانم میاد ۱ گوشه میشینه. هر طرف میرم زل میزنه بهم منو نگاه میکنه.  

میگم چیه؟  

میگه میخوام سیر نگات کنم داری میری دیگه نمیتونم ببینمت. 

ای خداااااااااا. آخه من چی کارتون کنم؟ خودم که روانم پاکه شما هم دلمو ریش میکنین حالا؟ 

از طرفی استرس پشت استرس... صبح بیدار شدم. دیدم خیر سرم بعد از قرنی اس ام اس دارم. وای ببخشید. پیاااااام کوتاه ه ه ه ... حالا هنوز تو خواب و بیداری بودما. باز کردم دیدم نوشته: سلام الی. خوبی؟ جواب دانشگاه اومده. برق ۳ فازم پرید.  

پا شدم رفتم وصل شم. از اون جایی که فوق العاده خوش شانسم مودمم قاط زده بود هی ارور میزد. بعد از اینکه ۶ ،۷ بار ری استارت کردم وصل شدم و .......... تازه فهمیدم سر کاری بود. 

شب شد. رفتیم افطار کردیم. اومدیم با شیکم قلمبه شده گوشیمون رو دیدیم که بله. یکی از دوستام  به نام زهره خانوم گل گلاب که راجع به این مسائل با من شوخی نمیکنه چون میدونه دقیقا شخصیتم همون عکس بالایی میشه بهم اس داد که: الناز من مهمونیم. الان خبردار شدم جواب اومده. بدو برو نگاه کن. منم دارم میرم ببینم.  

خلاصه بازم دچاره سانحه ی برق گرفتگی شدم و موهام سیخ شد و پریدم. اما.... 

بازم سر کاری بود. 

بعدا کاشف به عمل اومد که یک نفر دوستمون فروغ رو سر کار گذاشته، فروغ هم زهره رو سر کار گذاشته، زهره  هم منو سر کار گذاشته، منم خودمو...   

بابا نکنین. زشته. عیبه. مرزضزضزضزضزضزضزضزض دارین خو مگه؟ اعصاب من الان واسه خودش ضیعف هست. دیگه چرا بقیه قلقلکش میدن آخه؟ 

حرف ۳۰ یا ۳۰ : خبر م...تون زودتر این نتایج لعنتی رو بگین خلاصمون کنین دیگه. 

عقده ایاااااا.(کسی منو شناسایی نکرد که؟)

 

پ.ن: با این دوستم زهره احتمالا در آینده ای نه چندان دور بیشتر آشنا میشین. 

وکیل خیّر

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.

پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

داستان مامان زرنگگگگگگگ!!!

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام ویکی زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.

او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود گفت:من میدانم که شما چه فکری میکنید، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم.

حدود یک هفته بعد ‎ ویکی، به مسعود گفت: از وقتی که مادرت از اینجا رفته، ظرف نقره ای من گم شده، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟

مسعود جواب داد: خب، من به مادرم شک ندارم، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد.

او در ایمیل خود نوشت:

مادر عزیزم ، من نمی گم که شما ظرف نقره را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید، اما در هر صورت واقعیت این است که آن ظرف از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده.

‎با عشق ، مسعود


روز بعد ، مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت نمود:

پسر عزیزم، من نمی گم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمی گم که تو باهاش رابطه نداری. اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید، حتما تا الان ظرف را پیدا کرده بود.